رحلت جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها
هـنـوز رخـت سـیـاه عـزا به تـن دارد هـنـوز در دل خـود غـصـۀ کـفن دارد هـزار خـاطـره از کـوچـۀ بـنی هـاشـم هزار خـاطـره از مـادر و حسـن دارد شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی دو چشم خیس و دو تا دست سینه زن دارد هزار حرف نگفته است در دلش از شام هزار غصه ز دوریاش از وطن دارد هنوز هم که هنوز است پلک او زخمیست هـنوز در بر خـود پـاره پـیـرهـن دارد هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است و ردّ سـلـسـلـهها را به روی تـن دارد هنوز هم که هنوز است روضه میخواند چه روضههای عجیبی از آن بدن دارد همان بـدن که میان حـصـیر پیـچـیـدند هزار بوسه از آن تیر و نیـزهها چیدند |